رهبر انقلاب، معیار جاذبه و دافعه حضرت امام(ره) را «اسلام ناب محمدی» میدانند. لطفاً دراینباره توضیح دهید.
اعتقاد به خدا و روش الهی معیار ایشان بود. البته در هر زمان و بر حسب شرایط، نوع اقدامات فرق میكرد اما معیار، همان روش الهی بود. مثلاً مرحوم امام(ره)، چهارشنبه آخر سال 41 در مسجد اعظم فرمودند آنهایی كه تمسك به سیره شیخنا الاستاد (آیتالله شیخ عبدالكریم حائری) میكنند، باید بدانند كه اگر مرحوم شیخ هم الان زنده بود، وظیفهاش همان روشی است كه ما امروز انتخاب كردیم.
جدایی برخی از روی نیتهای خدایی بود و برخی دیگر از روی اغراض سیاسی و مسائل دنیایی. بعضیها نواقص را میدیدند و جدا میشدند. امام هم نه اینكه آن نواقص را نبیند اما مثبتات مهمتر را میدید.
شما حساب كنید در جریان پیروزی انقلاب، زمانی كه بختیار اعلام حكومت نظامی كرد، اگر به ذهنشان نیامده بود كه مردم به خیابانها بریزند و حكومت نظامی را بشكنند، تمام زحمات از سال 42 به بعد از بین میرفت و كشتار مفصلی صورت میگرفت. در تمام موارد ایشان به دنبال انجام وظیفه بود.
وقتی در نجف بودند با اینكه برخی افراد نسبت به ایشان رعایت آداب را نمیكردند اما ایشان نسبت به مراجع نجف خیلی احترام قائل بودند. مرحوم امام خیلی احترام میگذاشتند و این حفظ حیثیت دیگران كه ایشان به آن اهتمام داشتند بر مبنای جنبههای خدایی بود.
در زمان خود آقای بروجردی ایشان در درس خود در مسجد سلماسی كه من هم حضور داشتم، به تناسبی بر ضرورت غلبه بر هوای نفس صحبت كردند و آنگاه گفتند: برای كسی كه خدا پرچم را به دست او داده خضوع نمیكنیم!» ایشان اشاره داشتند به برخی افراد كه حرمت آقای بروجردی را رعایت نمیكردند. بر همین اساس مرحوم امام(ره) در زمان آقای بروجردی نه رساله دادند و نه كتابهایی را كه جنبه فتوایی داشت، منتشر كردند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میبینیم كه حضرت امام(ره) طوری نهضت را پیش بردند كه گروههای مختلفی كه به نوعی مخالف شاه بودند، میایند و با نهضت همراه میشوند. امام هم به آنها نه نمیگویند. اما برخی از همین گروهها بعد از پیروزی انقلاب آشكارا از امام جدا میشوند. تحلیل شما دراینباره چیست؟
یك مطلب را در نظر بگیرید كه گاهی راه وصول به اهداف ما بر حسب اقتضائات زمانی تغییر میكند. امام از ظرفیت تمامی افراد و گروهها استفاده كرد. یكی از آقایانی كه بعدها در جریان انقلاب همراهی نمیكرد و چه بسا مزاحمتهایی هم ایجاد میكرد، آن اوایل كاملاً با مبارزات همراهی داشت و امام هم از او استفاده میكرد ولی وقتی از نهضت جدا شد، امام از او انتقاد كرد.
درواقع تا جایی كه عَلم مخالفت را برنداشته بودند، امام هم مخالفتی نمیكردند.
بله، یادم هست كه درباره یكی از روحانیونی صحبت میكردیم كه در جریان 28 مرداد عقیدهاش این بود كه باید شاه را نگه داریم و به همین دلیل وسیلهای شد در دست آمریكاییها. اما همین آقا بعدها جزو انقلابیون قرار گرفت و مطرود شاه شد. من یك وقتی به مرحوم امام گفتم كه آقای فلانی كه آمده در صف مبارزه، خیلی خوشنام نیست و مورد انتقاد مبارزین است. اما امام فرمود: «ما از ایشان بدی ندیدیم.» منظورشان در جریان نهضت بود و تا آخر عمر هم بدی نكرد و در مسیر مبارزه ماند تا از دنیا رفت.
زمان حضرت علی (ع)، یكی از علاقمندان ایشان شرب خمر كرده بود. به حضرت خبر رسید و ایشان دستور داد حد شرعی را بر وی جاری كردند. او هم قهر كرد و رفت طرف معاویه. البته بعدها پشیمان شد و در وصف حضرت علی(ع) قصیدهای هم سرود اما میخواهم بگویم مسیر، مسیر خداست.
یعنی حضرت امام در جاذبه و دافعه خود، به این كار نداشتند كه اطرافیانی از ایشان پراكنده میشوند یا خیر.
بله، این مسئله مهمی است. إنشاءالله خداوند به ما استقامتی بدهد كه بتوانیم در همه حالات، روش الهی و هدف الهی را دنبال كنیم.
من از سال 35 شمسی پای درس امام بودم. روزی دو ساعت فقه و اصول و گاهی بعضی جلسات خصوصی خدمت ایشان میرسیدیم. آن چیزی كه در زندگی ایشان مشهود بود، اعتقاد و پیروی از روش خدایی بود.
امام با تمام علاقه و رفاقتی كه به برخی یاران خود داشتند و در زمان شاه هم برای زندانی شدن و محكومیت آنها بیانیه داده بودند، اما در مسئله انقلاب كوتاه نمیآمدند. در واقع میتوان گفت كه انقلاب، دین ایشان بود و مراعات آن را میكردند؛ چون انقلاب واقعاً انقلاب بزرگی بود. مسئله كوچكی كه نیست. اشكالات زیادی وجود دارد اما اصل انقلاب خیلی عجیب بود نه در ایران بلكه در دنیا؛ یعنی نهضت های آزادی بخش جهانی تحت تاثیر واقع شدند.
در اولین دوره انتخابات مجلس، منافقین ادعای تقلب گسترده در انتخابات را مطرح كردند. در دومین دوره مجلس نیز افرادی كه به مجلس راه پیدا نكردند، شورای نگهبان را زیر سؤال بردند كه امام(ره) در موضعگیری قاطعانه گفتند كه «تضعیف شورای نگهبان و جوسازی درباره انتخابات، آغاز انحرافی است كه در نهایت همچون صدر مشروطیت به انحراف اساسی انقلاب منجر خواهد شد.» تحلیل شما از رفتار و برخورد حضرت امام با این موضوع چیست؟
ایشان تأكید داشتند كه باید طبق قانون عمل شود. ایشان در تمام این موارد میگفتند كه تخلف از قانون نباید اتفاق بیافتد. امام دقیقاً مراقب بود كه چیزی برخلاف قانونی عمل نشود. من از سال 35 شمسی پای درس امام بودم. روزی دو ساعت فقه و اصول و گاهی بعضی جلسات خصوصی خدمت ایشان میرسیدیم. آن چیزی كه در زندگی ایشان مشهود بود، اعتقاد و پیروی از روش خدایی بود.
در جریان عزل قائممقام رهبری میبینیم كه امام، شاگرد و همراه خود در نهضت را كنار میگذارد و بعد از تذكرات مختلف، رسماً ایشان را عزل میكند. شما نحوه برخورد حضرت امام را در این جریان چطور تحلیل میكنید؟
حضرت امام(ره) با كمال علاقهای كه به آقای منتظری داشت و تعبیر «حاصل عمر» را برای ایشان بهكار برد، به ناچار حاصل عمرش را كنار گذاشت، چون انقلاب به منزله دین مرحوم امام بود و احساس كرد كه روش ایشان، روش متناسب با انقلاب نیست. در هر حال از این طرف هم معتقدم كه اقدامات آقای منتظری از روی هوا و هوس نبود.
ما اگر بخواهیم افرادی را كه از خط امام جدا شدند تبارشناسی كنیم، اینها را از چه طیفهایی میدانید؟
ببینید همه را نمیشود یك جور حساب كرد. چون جدایی برخی، از روی نیتهای خدایی بود و برخی دیگر از روی اغراض سیاسی و مسائل دنیایی. بعضیها نواقص را میدیدند و جدا میشدند. امام هم نه اینكه آن نواقص را نبیند اما مثبتات مهمتر را میدید. آنها آن خرابیها را میدیدند و لذا حاضر به همكاری نبودند و من نسبت به بعضی از علما یقین دارم كه قصدشان خدایی بود. مثلاً مرحوم آسید احمد خوانساری از اولین افرادی بود كه همكاری نكرد، اما احدی نمیتواند در تقوای ایشان خدشه كند. حتی یكبار آقای خامنهای خصوصی فرمودند كه ایشان تالیتلو معصوم بودند. من بهخصوص میخواهم بر روی این مسئله تاكید كنم آنهایی كه نسبت به برخی از علما بیاحترامی میكنند، اینها در برابر امام زمان(عج) و خدا مسئولند.
بنابراین این طیف فقط نواقص را میدیدند. البته امام هم نواقص را میدانست اما میگفت: «مثبتات، مهمتر است و ما اگر بر روی نواقص و كاستیها تأكید كنیم بر روی اصل مسئله تأثیر میگذارد.»
انقلاب ایجاد شده و نام تشیع در دنیا مطرح شده است و اینها مثبتات خیلی مهمی است. البته نواقصی هم هست ولی اگر مدام این نواقص را در رادیو و تلویزیون بگوییم، بهتدریج بر اصل انقلاب اسلامی تأثیر میگذارد. من فكر میكنم مادامی كه قانون عمل میشود - چه زمان مرحوم امام(ره) چه بعد از ایشان- انتقاد زیاد، بهصلاح مملكت نیست و این موجب میشود كه زبان دشمن باز شود و ضربه بیشتری به ما بزند. نباید انتقادها طوری باشد كه دشمن به همهمان جسارت كند. در زمان آقای بروجردی رییس شهربانی قم یك اشتباهی كرد كه قضایای آن مفصل است. ما خدمت آقای گلپایگانی رسیدیم و ایشان فرمود كه درست است فلان اشتباه صورت گرفته و به ما توهین شده است اما ما نباید در واكنش خود بهگونهای رفتار كنیم كه توهین بزرگتری به ما بشود. منظورشان این بود كه مقابل آقای بروجردی كار كردن، توهین به همه ما است.
نظرات شما عزیزان: